NLP مخفف واژهی Neuro-Linguistic programming و از سه کلمه برنامه ریزی عصبی زبانی گرفته شده است. این بدین معناست که هر شخصی میتواند از طریق قدرت کلام، بر سیستم عصبی شما تأثیرگذار باشد و همچنین این قدرت را دارد که ذهن خود یا دیگران را برنامهریزی کند. ضمیر ناخودآگاه حداقل ۸۰٪ شخصیت و سرنوشت ما را میسازد.
محرک ابتدایی ذهن، کلام است! که در ادامه، منجر به شکلگیری و ساختهشدن تصویر و وضعیت احساسی یا همان هوش هیجانی میشود. Nlp به شما کمک میکند، خودتان و ذهنتان را بهتر بشناسید. NLP به شما میگوید که ذهن انسان قابل برنامهریزی است. ذهن انسان مانند یک کامپیوتر قدرتمندی است، که از ۴ ماهگی دوران جنینی شروع به برنامهریزی میشود. این برنامهریزی از طرف پدر و مادر انجام می شود و بعدها بستگان و جامعه هم به خانواده اضافه میشوند و ذهن انسان را تحت تأثیر قرار میدهند.
اگر شما باورهای مخربی دارید، اگر عادتهایی دارید که شما را آزار می دهند، اگر عصبانی می شوید، اگر خاطرات تلخ شما را ناراحت میکند و همه آنچه که الآن هستید به دلیل برنامههایی است که از قبل در ذهنتان نصب شده اند. Nlp با تکنیکهایی که دارد به شما کمک میکند تا زندگیتان را آنطور که دوست دارید، بسازید.
مزایای یادگیری NLP
با یادگیری دانش NLP از قدرتی که در اختیار دارید آگاه میشوید و از این قدرت در ایجاد تغییرات مفید در زندگی خود استفاده میکنید. با یادگیری دانش NLP دیدگاهتان نسبت به خود و دنیایی که در آن زندگی میکنید تغییر خواهد کرد. در اصل میتوان گفت NLP علم موفقیت و تغییرات سریع فردی میباشد. کلام بر ضمیر ناخودآگاه ذهن تأثیر مستقیم دارد به همین علت تمام تلاش ما در NLP، شناخت مکانیسم پیچیده ی ضمیر ناخودآگاه است. ضمیر ناخودآگاه در بخشی از نیمکره سمت راست مغز قرار گرفته است که میتوان آن را به عنوان قدرتمندترین نرم افزار مدیریت اطلاعاتی که تا این لحظه ساختهشده است، موردبررسی قرارداد.
در اصل میتوان ضمیر ناخودآگاه را قویترین نرمافزار مدیریت و پردازش اطلاعات نامید. او حجم زیادی از اطلاعات را فیلتر میکند و بر روی مابقی آنها پردازش انجام میدهد. حاصل پردازش ضمیر ناخودآگاه بر روی آن اطلاعات برای ما دو دستاورد حیاتی و سرنوشتساز در پی دارد. محصولاتِ ارزشمند و سرنوشتساز این پردازش عبارتند از:
- تولید رفتار
- تولید باور
آشنایی با تاریخچه NLP
در اوایل دههی هفتاد میلادی دو نفر از اساتید دانشگاه کالیفرنیا، Santa Cruz به نامهای Richard Bandler و John Grinder دربارهی افرادی مطالعه میکردند که آنها توانایی عجیبی در برقراری ارتباط مؤثر با دیگر افراد داشتند و میتوانستند روی آنها تأثیر بگذارند. این افراد میتوانستند با تأثیری که روی دیگران میگذاشتند به اهدافی که داشتند برسند. از جملهی این افراد میتوان به Milton Erickson، Virginia Satir، Fritz Perls، Gregory Bateson و رواندرمانگری به نام Paul Watzlawick اشاره کرد.
Richard Bandler و John Grinder با مطالعه رفتارها و حالات این افراد از روی زبان بدن و الگوبرداری از این افراد موفق توانستند به دلیل توانایی این افراد برای برقراری ارتباط با دیگران پی ببرند. بندلر و گریندر این الگوها را روی افراد عادی پیادهسازی کردند و با تعجب دیدند که اگر افراد عادی هم از این الگوها استفاده کنند میتوانند مانند آن افراد موفق، در برقراری ارتباط با دیگران به خوبی عمل کنند. به همین علت لیست طولانی از اسامی چهرههای موفق تهیهکرده و به مصاحبه و گفتگوهای طولانی با آنها پرداختند که توانستند حجم زیادی از اطلاعات را بهصورت پراکنده به دست بیاورند.
این دو با تلاشهای خستگیناپذیر در حال انجام ادامه کار بودند که زحماتشان منجر به آشنا شدن آنها با سه فرد نابغه شد.
- Virginia Satir
- Fritz Perls
- Milton Erickson
۱- Virginia Satir :
متخصص خانواده درمانی بود. زوجهایی که در آستانه جدایی بودند پس از مشاوره با ایشان، به زندگی مشترکشان برگشته و زندگی عاشقانهای را از نو آغاز میکردند.
۲- Fritz Perls :
انسانشناس و متخصص طب کلنگر یا گشتانت درمانی. او برای مشاوره و درمان یک سوژه،از همه ی زوایا به موضوع نزدیک میشد و با درکِ بهتر، نتیجه ی خوبی بدست میآورد.
۳- مهمتر از همه، Milton Erickson
متخصص و نابغه بزرگ رفتاردرمانی است. دکتر Milton Erickson باهوش و خلاق، تأثیرگذار بود و همچنین رفتار، شخصیت، سبک زندگی و از همه مهمتر، روشهای درمانی ایشان آن قدر برجسته بود Richard Bandler و John Grinder از او خواستند که به مدت سه ماه با او زندگی کرده تا بتوانند از تمام لحظات زندگی او ویدئو تهیه کنند. پس از تحقیقات و بررسی های فراوان جان و ریچارد به این نتیجه رسیدند که:
موفقیت یک علم است! قاعده و فرمول دارد. برای همه در دسترس، قابل آموزش و یادگیری است.
اهداف NLP چیست ؟
NLP به ما این اطمینان را میدهد که تمام ابزارها و توانمندی ها درون خود ما وجود دارد، کافی است ما آنها را کشف کنیم و برای رسیدن به خواست ها و اهدافمان به کار بگیریم. در NLP نتیجه کاری که ما انجام میدهیم بسیار مهم است. این که با شناختی که از خود و دیگران پیدا میکنیم در مورد دیگران قضاوت ننماییم.
فواید NLP چیست ؟
- – برقراری ارتباط موثر با دیگران
- – افزایش مهارت اشخاص در متقاعد کردن دیگران
- – بالا بردن اعتماد به نفس و عزت نفس
- – استفاده از اصل تمرکز با توجه به توانمندی ها در رسیدن به اهداف
- – داشتن کنترل در زمان بروز احساسات و هیجانات درونی
- – هم سویی ارزش ها با باورها تا به آنچه میخواهیم بدون مقاومت های درونی دست پیدا کنیم
- – ایجاد عادت های مثبت و مفید و ترک عادت های غلط
- – دست یافتن به اهدافی که زمانی دستیابی به آنها را غیر ممکن میدانستیم
- – استفاده از ذهن خلاق جهت دستیابی به راه حل های و ایده های جدید
- – دست یافتن به مهارت ها و تکنیک هایی که همیشه داشتن آن ها را محال میدانستیم
- – لذت بردن از کلیه نعمت های زندگی و قدر دانستن آنها
- – داشتن و رفتن به سوی زندگی هدفمند
- – بالا بردن سطح بهره وری و کارایی
اصول NLP چیست ؟
افراد بر اساس نقشه های ذهنی خود واکنش نشان میدهند. در پس هر رفتار، یک نیت مثبتی نهفته است. شکست وجود ندارد، بلکه این بازخوردهاست که متفاوت است. معنای یک ارتباط در واکنشی نهفته است، که از طرف مقابل دریافت میکنید. شما نمیتوانید که ارتباط برقرار نکنید، به این دلیل که انسان موجودی اجتماعی است. انسانها همه منابع و ابزارهای مورد نیاز را برای رسیدن به خواسته های خود دارند. اگر کاری که انجام میدهید بی نتیجه بود، کار دیگری را انجام دهید.
ارتباط مؤثر و NLP
بیشتر انسانها نمیتوانند به راحتی درخواست کنند و یا اگر از افراد دیگر درخواستی هم بکنند آنها به درخواستشان پاسخ مثبت نمیدهند. گاهی اوقات ترس از شنیدن پاسخ مثبت به تنهایی باعث میشود که افراد درخواست نکنند. اگر بتوانید با افراد ارتباط مؤثر برقرار بکنید میتوانید به راحتی از آنها درخواست کنید. آنها نیز با توجه به ارتباط مؤثری که برقرار کردهاید به درخواستهای شما پاسخ مثبت خواهند داد. NLP میگوید برای رسیدن به یک رابطه سازنده، در هر شرایطی، چه مساعد چه نامساعد، باید حرکات بدنتان را با حرکات بدن طرف مقابل تطبیق دهید. این تطبیق حرکات میتواند به صورت آیینه وار صورت گیرد یا اینکه عینا مانند او رفتار کنید.
NLP هنر ارتباطات دلپذیر، لذت بخش و بسیار تاثیرگذار است
کالیبراسیون در NLP
مهارت تشخیص حالات و احساسات عاطفی از روی خطوط چهره در NLP را کالیبراسیون میگویند. شما بلافاصله با نگاه کردن به چهره و حرکت چشمهای دوستانتان متوجه خواهید شد که کدام رفتار و صحبتهای شما، آنها را خوشحال و یا ناراحت میکند. در این صورت میتوانید در رفتارها و صحبتهای خود تجدید نظر کرده و حرفها و رفتارهایی داشته باشید که مخاطب خود را ناراحت و آزرده نکنید.
شاید شما هم جزء افرادی هستید که حرفهایی میزنید یا رفتارهایی دارید که ناخواسته باعث رنجش دوستان و عزیزانتان میشوید. با داشتن این مهارت، خواهید دانست که چه موقع و با چه رفتارهای دوستان شما از شما رنجیده میشوند و با انعطافپذیری رفتارهای خود را اصلاح میکنید.
بیشتر افراد نمیدانند که در پس این ذهن خودآگاهی که با حسگرهای پنجگانه، ارتباطشان را با دنیای اطراف حفظ میکند، بخش دیگری از ذهن وجود دارد که بسیار قدرتمند تر از ذهن خودآگاه است. این بخش از ذهن، ذهن ناخودآگاه نام دارد.
NLP و قدرت تلقین
دکتر Emile Coue نخستین پزشک فرانسوی بود. او نخستین کسی بود که به قدرت تلقین پیبرد. آشنایی با قوانین تلقین باعث میشود که شما به قدرت تلقین پی برده و زندگی خود را با تلقینها و جملات تاکیدی مثبت غنیتر کنید. تلقینها هم توسط ذهن ناخودآگاه انسان قدرت میگیرند و باعث نیرومند شدن انسان میگردند. یکی از روش هایی که در ایجاد حس مسئولیت پذیری نقش بالایی دارد قدرت تلقین می باشد.
ارتباط NLP و تصاویر ذهنی
هر تصویری که در ذهنتان میسازید، ذهن شما را برنامهریزی میکنند. دانش NLP الگوها و تکنیکهایی را در اختیار شما قرار میدهد که با استفاده از آنها ذهنتان را برای رسیدن به موفقیت و آنچه میخواهید برنامهریزی و برنامهریزی مجدد کنید. تصاویر ذهنی افراد به شکلگیری افکار و احساسات آنها میانجامد.
تکنیک های NLP در مدیریت
اگر ذهنتان را بشناسید ولی مهارت تفاوت مدیریت و رهبری را ندانید کار چندان مفیدی نمیتوانید انجام دهید. NLP تکنیکهای زیادی دارد. بیشتر این تکنیکها از انسانهای موفق و مهم الگوبرداری شدهاند. شما هم میتوانید از این الگوها و تکنیکها استفاده کنید و زندگی خود را آنطور که دوست دارید بسازید. اختیار زندگیتان در دستان شماست.
اگر کسی توانسته باشد ذهن خود را طوری مدیریت کند که به اهداف بزرگ خود برسد، با توجه به شباهت سیستم عصبی و ذهن همهی انسانها، شما هم میتوانید در آن شرایط همان کار را انجام بدهید و زندگیتان را به دلخواه خود کنید. شما هم میتوانید هر کار و یا رفتاری را انجام دهید کافی است که نحوه انجام دادن آن کار و یا رفتار را بیاموزید.
برنامه ریزی عصبی کلامی NLP
به طور کلی می توان گفت برنامه ریزی عصبی کلامی NLP که مخفف عبارت انگلیسی Neuro-linguistic programming است، یک روش و رویکرد است که در زمینه ارتباطات انسانی و رشد فردی کاربرد داشته و بعضا آن را یک روش روان درمانی نیز می دانند. برنامه ریزی عصبی کلامی NLP توسط جان گریندر و ریچارد بندلز در کالیفرنیای جنوبی در سال ۱۹۷۰ ابداع شده است.
بر اساس رویکرد آنان، ارتباطی میان فرآیندهای عصبی، پردازشهای زبانی و الگوهای رفتاری انسانها وجود دارد که میتوان با تجربه به برنامه ریزی پرداخته و آنها را به خوبی یاد گرفت. در حقیقت هدف نهایی از این کار، تغییر مسیر زندگی به قصد رسیدن به اهداف متعالی است. به برنامه ریزی عصبی کلامی NLP ، برنامه ریزی به زبان عصبی هم می گویند که در حقیقت هدف غایی آن بالا بردن راندمان و اثر بخشی فردی است.
در واقع برنامه ریزی عصبی کلامی NLP سعی می کند با ایجاد برنامه ریزی ذهن به صورت مجدد و متفاوت با گذشته، سعی در تغییر رویکرد انسان در زندگی و ایجاد مسیر جدید در زندگی انسان برای حرکت به منظور رسیدن به اهداف متعالی دارد. یکی از ویژگیهای برنامه ریزی عصبی کلامی NLP این است که از انسان های موفق الگو برداری کرده و به شناخت کارکرد سیستم ذهنی ضریب هوشی IQ انسان پرداخته و سعی در بهبود رویکرد فکری انسان و روش فکر کردن وی دارد و بدین منظور مهارتهایی کاربردی را ارائه مینماید.
ضمیر ناخودآگاه منشا NLP
جان گریندر و ریچارد بندلر برای رسیدن به نتایج خود به صورت میدانی به تحقیق و بررسی روی افراد مختلف پرداختند. بدین منظور ابتدا به بررسی فعالیتهای هیپنوتیزور معروف و نابغه میلتون اریکسون پرداختند. در عین حال این افراد به بررسی روشهای کسب موفقیت بازرگانان بزرگ، پرداختند. در نهایت با مطالعه روی چندین نفر به این نتیجه رسیدند که هر انسانی بدون آنکه خود آگاه باشد همواره در حال برنامه ریزی شدن برای زندگی خود است و این برنامهریزی را ضمیر ناخودآگاه وی انجام میدهد.
در حقیقت انسان موجود بسیار مرموزی است که خود به پیچیدگیهای وجودی خود اصلا واقف نیست. با در نظر گرفتن نتایج تحقیقات این دو نفر، میتوان گفت که موفقیت یا عدم موفقیت شخص در هر کاری را خود فرد برای خودش در ذهنش برنامه ریزی میکند. با شناخت این موضوع این دو نفر به این نتیجه رسیدند که با ایجاد و به کارگیری سیستم هایی خاص میتوان این برنامه ریزی ذهنی را به سمتی تغییر داد که انسان به سمت اهداف متعالی و موفقیت رهنمون شود.
مراحل پیدایش اولیه هوش هیجانی
در پایان این تحقیقات و بررسیهای گسترده روی افراد مختلف، در نهایت در دهه هفتاد میلادی برنامه ریزی عصبی کلامی NLP ارائه شد و بنیانگذاران آن ریچارد بندلر و جان گریندر سعی در ارائه راههایی برای ایجاد تغییر در رویکرد فکری انسان در رسیدن به موفقیت و قرار گرفتن در ریل رسیدن به اهداف متعالی نمودند. برنامه ریزی عصبی کلامی یک مقوله بسیار گسترده و پیچیده و شامل ابزار گوناگونی برای تغییر در رفتار است و و نمیتوان آن را ساده انگاشت و به تحقیق و همکاری افراد بسیاری برای توسعه نیاز دارد. از این رو بود که اشخاص دیگری همچون استیو کونرا، رابرت دیلتز، لسلی کامرون بندلر، تاد جیمز، استفان گلیگان، دیوید گوردون، جودیت دولوزیر و … هر کدام با نوآوریهای خود به نوعی به تقویت و توسعه برنامه ریزی عصبی کلامی NLP کمک کردند.
این کمکها و کمکهای افراد بسیار دیگری موجب شده است که برنامه ریزی عصبی کلامی NLP امروزه دارای بیش از ۳۰۰ تکنیک برای تغییر در رفتار در انسانها باشد که بسیار بسیار کاربردی هستند و چه بسیارند افرادی که با استفاده از این تکنیکها زندگی آنها دچار تغییرات بزرگی شده و از مسیر نادرست و بدون دورنمای موفقیت به مسیر درست نیل به اهداف متعالی وارد شده اند و به موفقیتهای چشمگیری نیز دست یافته و حتی دیگران را نیز به مسیر نیل به موفقیت وارد کرده اند.همچنین لازم به ذکر است که برنامه ریزی عصبی کلامی NLP در اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ میلادی با کمک رابرت دیلتز، فرم استانداردی به خود گرفت و در طول سالهای دهه ۸۰ دسته بندی شد تا بتوان آن را به صورت یک رشته تحصیلی به علاقه مندان معرفی کرد.
کاربرد برنامه ریزی عصبی کلامی NLP
همان طور که ذکر شد ضمیر ناخودآگاه ما مرتب برای ما برنامه ریزی میکند که موفق شویم یا خیر. در حقیقت ما انسانها مانند روباتهایی هستیم که برنامه نویسان برای ما برنامه خاصی نوشته و ما را در مسیری که میخواهند قرار داده و هدایت میکنند و برنامه نویسانی که این نقش را برای هر یک از ما بازی میکند ضمیر ناخودآگاه خود ما میباشد.
برنامه ریزی عصبی کلامی NLP
به طور کلی و از اساس درباره تغییر طرز فکر افراد درباره فکر کردن است. در تکنولوژی عصبی کلامی، منظور از کلمه عصبی دستگاه عصبی انسان و مناطقی از مغز است که به حواس پنجگانه مربوط هستند. منظور از کلامی، زبان و کاربرد کلمات، عبارتها، زبان بدن و عادت هایی است که منعکس کننده دنیای ذهن انسان هستندمیباشند. کلمه برنامه ریزی از علم کامپیوتر گرفته شده است. اگر همه اینها را با هم ترکیب کنید به یک تکنولوژی دست پیدا میکنید که معتقد است افکار، احساسات و اعمال انسان بر حسب عادت هستند و میتوان این عادتها را کنترل کرد.
ایجاد مسیر دهی برنامه ریزی عصبی کلامی NLP
در واقع با تکنیکهایی که برنامه ریزی عصبی کلامی NLP ارائه میکند میتوان به مسیردهی ضمیر ناخودآگاه خود تسلط و کنترل پیدا کرد و بر اساس آن خود را در مسیر دیگری از نظر فکر کردن قرار داد. این مسیر جدید تفکر به معنای جهت دهی جدید به افکار، اعمال و کلیه خصوصیات ما میتواند باشد و در کلیه کارها و برنامهها و حتی رفتارهای زندگی ما نیز بروز عینی پیدا کند که نشان دهنده یک تغییر بزرگ در زندگی ما خواهد بود.
اگر تا کنون با ندانستن قدر وقت زندگی خود را به بطالت می گذراندیم ، با تغییر در نوع و شیوه تفکر خود میتوانیم کلیه رفتارهای خود را عوض کرده و ضمیر ناخودآگاه خود را وادار کنیم ما را در مسیر موفقیت قرار دهد و مرتب از ما بخواهد که کارهای بزرگ بکنیم. این یک تغییر اساسی در زندگی ما میپتواند ایجاد کند و اصلا نمی توان انتظار داشت این تغییر نگرش به تفکر دو روزه در انسان پدید بیاید. البته مهم در گام اول خواستن است و اینکه فرد اراده به تغییر را داشته باشد. اما پس از خواستن تغییر و داشتن اراده باید زمان را هم در نظر گرفت. این پروسه احتمالا زمان زیادی را از فرد خواهد گرفت و وی باید روی تک تک این تکنیکها به خوبی کار کند تا بتواند خود را در ریل پیشرفت قرار دهد.
الگوی فکری
هر انسانی یک الگوی فکری دارد که در طول سالهای زندگی برای وی شکل گرفته و به طور طبیعی قرار است تا پایان عمر نیز با وی با همین شکل همراه باشد. اما برخی افراد هستند که میخواهند تغییرات بزرگ و مثبت در زندگی خود ایجاد کنند. این افراد افرادی هستند که به تکنیکهای برنامه ریزی عصبی کلامی NLP نیاز دارند تا بتوانند روش فکر کردن خود را دچار تغییر کنند و در واقع چارچوب قبلی را شکسته و نوعی جدید از تفکر که آنها را به سمت موفقیت های بزرگ و رشد سوق میدهد را در زندگی خود جاری و ساری نمایند.
نتیجه گیری :
برای اینکه بتوان چنین تغییری را در خود ایجاد کرد باید تجربیات گذشته را به خوبی مرور کرد. انسان باید سعی کند تعصبات را کنار بگذارد. اگر میپبینیم کاری که در گذشته انجام داده ام یا نوع تفکر ما ریشه عدم موفقیت و همچنین دلیل درجا زدن ماست باید بدون هیچ تعصبی آن را کنار بگذاریم. غیر از تعصب معمولا ترس از از دست رفتن وضع موجود نیز یکی دیگر از مشکلات انسانها برای شروع کاری جدید و تغییر نگرش می باشد.
اکثر مدیران استارتاپها و کارآفرینان موفق خصوصیت عدم ترس از ایجاد تغییر بزرگ در مسیر زندگی خود را داشته اند و به همین دلیل موفق شده اند چنین ریسکهایی کرده و به چنین موفقیتهایی برسند. لازم است که اگر میبینید کاری که انجام میدهید فایده ای ندارد، کار دیگری بکنید و قطعا آن کار را کنار بگذارید و وقت خود را تلف نکرده و خود را نا امیدتر نکنید. به جای آن هر کار دیگری را که به ذهن تان میرسد انجام بدهید که در آن شانس موفقیتی برای خود میبینید.