کوچینگ توسط یک راهنمای آگاه و باتجربه مسیر حرکت ما را در زندگی و کسب و کار دستخوش تغییرات می کند. این اصلاحات مسیر، منجر به رسیدن به قله های موفقیت در کوتاهترین زمان ممکن می شود.
کوچینگ به چه معناست؟
در محیطی که پر از ناپایداری، رقابت شدید و اتفاقات غیرمنتظره است، ترتیب دادن به زندگی و کسب و کار به وسیله برنامهریزی دقیق و منظم میتواند بهترین راه برای مواجهه با چالشها و مشکلات باشد. در حال حاضر، وجود پیچیدگیها و دشواریها، احساس نیاز به یک راهنما و مشاور را برای اکثر افراد ایجاد میکند.
استفاده از کوچینگ، همچون مدیریت یک تیم ورزشی، در دنیای کسب و کار نیز میتواند به عنوان یک ابزار بسیار مؤثر برای هدایت و دستیابی به اهداف اجرایی شود. این فرآیند، برنامهریزی دقیق، تعیین اهداف و مسیرهای توسعه، ارتقاء مهارتها و مدیریت بهینه زمان را شامل میشود.
کوچینگ به دلیل جنبههای گستردهای که در آن وجود دارد، از تجربیات گذشته یاد میگیرد و افراد را در مواجهه با چالشهای آینده آماده میسازد. این فرآیند نه تنها برای مدیران بلکه برای هر فردی که در دنیای کسب و کار فعالیت میکند، اهمیت دارد.
در ادامه این مطلب به جزییات بیشتری از کوچینگ و هرآنچه راجع به آن باید دانست میپردازیم.
تعریف کوچینگ
گاهی اوقات، در طی مسیر موفقیت، احساس میکنیم که دچار تردید و مشکلات شدهایم. هرچند اشتیاق به دستیابی به اهداف همچنان در ما حاکم است، اما دو دلی مانع از شروع به اقدام میشود. گاهاً فکر میکنیم که مهارتها و توانمندیهای زیادی داریم، اما نتوانستهایم از آنها به نحو احسن بهرهمند شویم.
این دو دلی موجب میشود تا سوالات منفی و ناخوشایند بسیاری در ذهن ما ایجاد شود. این احساس ممکن است باعث تنهایی شود و نداشتن راهنما باعث ناراحتی شود. افرادی که تجربیات موفقی را پشت سر گذاشتهاند و میتوانند افراد را در مسیرهای مختلف را راهنمایی کنند.
در کوچینگ هدف ما یافتن یک راهنمای باتجربه و دانا است تا ما را در مسیر رسیدن به هدف همراهی کند. یک کوچ یا مشاور نه تنها در زمینه ورزش، بلکه در همه جنبههای زندگی و کسب و کار موثر است.
این راهنماییها به ما این امکان را میدهد که در زندگی شخصی و حرفهای به اهدافمان دست یابیم و از طریق این فرآیند، به توسعه زندگی شخصی و حرفهای خود بپردازیم.
تفاوت مدیریت و کوچینگ چیست؟
برای پاسخ به این سوال، یعنی تفاوت بین مدیر (رئیس) و کوچ (رهبر)، نیاز است به برخی از جوانب این دو نقش نگاه کنیم. در اکثر سازمانها، یکی از چالشها این است که افراد پس از رسیدن به صلاحیتهای فنی در یک حوزه، به عنوان مدیر به مسئولیتهای مدیریتی ارتقاء مییابند.
این موضوع بدین معنا است که فردی که در زمینه فروش برتری داشته، به عنوان مدیر فروش منصوب میشود یا مهندس نرمافزار ماهر به عنوان مدیر پروژه فراخوانده میشود. این چالش نشاندهنده این است که آشنایی با جنبههای عقلانی مدیریت (که اغلب به عنوان انجام وظایف و ارزیابی نتایج تعریف میشود) بسیار متفاوت از صلاحیت رهبری دیگران است.
در غیاب رهبری مؤثر، مدیران به سادگی به دستورالعملها پایبند میشوند و در مدیریت کارهای جزئی و معمولی تسلط پیدا میکنند. آنها ممکن است در تعیین جزئیات کوچک دخیل شده یا مسئولیتهایی را بر عهده بگیرند که در واقع باید به دیگران واگذار میشد.
گاهی اوقات، ما شاهد مدیرانی هستیم که از روی مسئولیت پذیری بالا و به علت فشارهای اجرایی، وظایفی را که اصلاً باید به تیم اجرایی واگذار میشد، خود به عهده میگیرند. از طرفی، یک کوچ بیشتر به گوش دادن و ایجاد ارتباط با افراد مشغول است تا به تنهایی دستورات را صادر کند. او زمان زیادی را صرف مشاهده دقیق و شناخت افراد میکند و به سوالات میپردازد تا بهترین راهکارها را پیدا کند.
کوچ به دنبال یافتن ریشه مشکلات است و به جای راهحلهای سریع، به بررسی عمیق ترین علت مشکلات میپردازد. در واقع کوچ تصمیم میگیرد از کارکنانش حمایت کند و امکاناتی را برای آنها فراهم کند تا مسئولیتهای بیشتری را بر عهده بگیرند و خود را در مسیر توسعه قرار دهند. همچنین کارمندانش را تشویق میکند تا با انجام تحقیقات و برنامهریزی، به توسعه برنامههای خود کمک کنند.
شیوه کار کوچ چگونه است؟
کوچینگ با یک چالش یا مسئله آغاز میشود. وقتی در زندگی با مشکلی روبرو میشویم و احساس میکنیم نمیتوانیم از آن بربیاییم، کوچینگ به عنوان یک راهکار مؤثر برای پیدا کردن راهحل مناسب این مواقع عمل میکند.
کوچ با استفاده از تکنیکهای خود، فرد را یاری میکند تا مسئله را از زوایای مختلف مشاهده کرده و با توجه به منابع و توانمندیهای داخلی خودش، به راهحلی مناسب دست یابد. این رویکرد، فرد را قادر به دیدن پتانسیلها و منابع داخلی خود میکند تا بهترین تصمیمات را برای حل مسئله بگیرد.
هنگامی که فرد با یک مسئله روبرو میشود، احساس عاجزی و قفل شدن معمولی است. کوچ با سوالات مناسب، به فرد کمک میکند تا مسئله را از زوایای جدیدی بررسی کرده و به دیدگاهی تازه نگاه کند. این کار، باعث میشود فرد به توانمندیها و پتانسیلهای خود بیشتر آگاه شود و به راحتی مسئله را حل کند. معمولاً هنگامی که با یک مشکل مواجه میشویم، به دنبال راهحلها و نقطه نظرهای دیگران میگردیم.
اما این راهکارها ممکن است مناسب شرایط ما نباشند. با آگاهی کامل از ویژگیها و توانمندیهای هر فرد، کوچ سعی میکند به او کمک کند تا راهحلهایی که با شخصیت و مسائل او متناسب باشند، پیدا کند. اعتقاد به توانایی افراد و شناخت از ظرفیتهای درونی آنها، احساس ارزشیابی ایجاد مینماید و انگیزه برای پیشبردن در مسیر حل مسئله را تقویت میکند.
کوچینگ چه کاربردهایی دارد؟
همراهی یک کوچ آگاه، با تجربه و حرفهای در فرایند کوچینگ میتواند به طور قابل توجهی تأثیرگذار باشد و به بهبود تمامی ابعاد زندگی فرد کمک کند.
کوچینگ، علاوه بر افزایش اعتماد به نفس، بهبود عملکرد و کارایی، مهارتهای ارتباطی و آموزش و یادگیری مؤثر نیز اشاره دارد. همچنین، آشنایی با این فرایند به مزایای دیگری منجر میشود که عبارتند از:
۱.افزایش توانایی حل مسأله، هدفگذاری، برنامهریزی و مدیریت زمان
این فرایند به فرد کمک میکند تا مهارتهای حل مسائل را تقویت کند و بتواند اهداف خود را به طور مؤثرتر تعیین و دنبال کند.
۲.افزایش اعتماد به نفس با شناخت نقاط قوت و ضعف
کوچینگ به فرد کمک میکند تا خودش را بهتر شناخته و با افزایش اعتماد به نفس، به چالشها با اطمینان بیشتری بپردازد.
۳.آموزش و یادگیری
این فرایند به افراد این امکان را میدهد تا به طور مداوم یاد بگیرند و مهارتهای جدید را بهبود بخشند.
۴.بهبود برقراری روابط
کوچینگ با تأکید بر مهارتهای ارتباطی، به افراد کمک میکند تا روابط خود را بهبود داده و ارتباطات سالمتری را برقرار کنند.
۵.افزایش مسئولیتپذیری و تصمیمگیری مؤثر
فرایند کوچینگ، افراد را به سمت مسئولیتپذیری بیشتر و تصمیمگیریهای موثرتر هدایت میکند.
۶.برقراری تعادل در زندگی
با توجه به اهمیت تعادل در زندگی، کوچینگ به افراد کمک میکند تا بین زندگی حرفهای و شخصیشان تعادل مناسبی ایجاد کنند.
فرایند کوچینگ نه تنها به بهبود جوانب مختلف زندگی افراد کمک میکند بلکه از ابزارها و تکنیکهای متنوعی برای تسهیل فرآیند رشد و تحول استفاده میکند.
لزوم استفاده مدیران از کوچینگ
احساس نگرانی و اضطراب زیاد، موجب پایین آمدن میزان یادگیری میشود. افراد ممکن است دانش لازم برای انجام وظایف را داشته باشند، اما در مواجهه با شرایط دشوار، اجرای آنچه که میدانند به چالش کشیده میشود.
این لزوماً به معنای آن نیست که باید از یک شخص یا رئیس بیشتر یاد بگیرید، بلکه باید توانمندیهایی که از قبل در شما وجود دارد را به کار ببندید. افزایش فشار، بدون نتیجه مثبت، منجر به استرس و کاهش عملکرد میشود.
اگر واقعاً میخواهید عملکرد برتری در زندگی حرفهای خود داشته باشید، بهتر است الگوهای رایج را بازنگری کنید و عملکرد خود را از طریق کوچینگ و دیگر رویکردهای نوین بهبود بخشید.
دوره بیزینس کوچینگ دکتر یحیی علوی، شما را تبدیل به رهبری توانمند و پیشرو می کند و سازمان شما را در مسیر رشد و تعالی قرار میدهد.
پارامترهای ارزیابی کوچینگ
-
اصول اخلاقی:
- اجرای کامل قوانین اخلاقی ICF.
- اداره کد اخلاقی بهطور یکپارچه با ماهیت کوچینگ.
-
ذهنیت کوچینگ:
- پیادهسازی ذهنیت باز و انعطافپذیر.
- مشارکت فعّال در تمرینات بازتاب دهنده و آمادگی برای جلسات.
-
توافقنامه کوچینگی:
- مشارکت در کشف مسائل کلاینت و تأیید اهداف.
- تعیین معیارهای موفقیت و شفافسازی با کلاینت.
-
ایجاد اعتماد:
- احترام به تواناییها و منحصربهفردیهای کلاینت.
- حمایت و همدلی به کلاینت.
-
حضور و ماندن:
- حضور کلی واکنشگر و عمل در جلسات.
- ارتباط مستقیم با نیازها و خواستههای کلاینت.
-
گوش دادن فعّال:
- سوالات و مشاهدات با استفاده از آموختههای کوچ.
- کاوش در کلمات، احساسات، و تغییرات ناگفته کلاینت.
-
برانگیختن آگاهی:
- سوالات درباره افکار، احساسات، و ارزشهای کلاینت.
- به اشتراک گذاری شهود و افکار بدون قضاوت.
-
تسهیلگری رشد:
- دعوت به کشف دستاوردها و پیشرفتها.
- شراکت در طراحی و شکل دادن افکار و اعمال در راستای پیشرفت.
مهمترین مهارت هایی که یک کوچ باید داشته باشد
در کوچینگ، چند مهارت اساسی برای کوچ لازم است که در ادامه اشاره میکنیم.
مهارت گوش دادن:
گوش دادن فعال و بدون قطع کردن حرف گوینده اساس کوچینگ است. این شامل توجه به حرفهای بیان شده و همچنین به جزئیات ناگفتهشده توسط مراجعه کننده میشود. گوش دادن به لایههای مختلف میتواند با تمرین بهبود یابد.
مهارت ارتباط مؤثر:
ارتباط موثر با مراجعه کننده ایجاد اعتماد و امنیت را تسهیل میکند. با احترام به باورها و ارزشهای مراجعه کننده، کوچ به او کمک میکند تا در مسیر هدفش پیش برود.
مهارت همدلی:
همدلی به معنای درک و همراهی با مراجعه کننده در لحظات شادی یا غم است. با ارائه حمایت صمیمانه، کوچ به مراجعه کننده کمک میکند تا بهترین نسخه از خودشان را بیابند.
مهارت بازخورد دادن:
بازخورد صحیح و مثبت از سوی کوچ، مراجعه کننده را به نقاطی که شاید آگاهی ندارند، هدایت میکند. این بازخورد باید با اشتیاق به پیشرفت او همراه باشد.
و البته یک نکته مهم دیگر اینکه، کوچ ها افراد باهوشی هستند، معمولا نتایج تست آی کیو رهبران و کوچ ها نشان دهنده ضریب هوشی بالای آنهاست.
کوچینگ برای چه افرادی است؟
کوچینگ مناسب افرادی است که در سطح سلامت روانی مطلوب قرار دارند و به دنبال بهبود و پیشرفت در زندگی خود هستند. این افراد اغلب به جستجوی راهکارها و استراتژیهایی هستند که آنها را به سوی اهداف و آرزوهایشان هدایت کنند.
کوچینگ به طور اصلی بر توسعه زمان حال و آینده تمرکز دارد و از افراد میخواهد تا به خودشان و به چشم اندازهای مثبت نگاه کنند.
در این بین افرادی که دچار مشکلات روحی و عدم ثبات هستند نبایند به سمت کوچینگ سوق داده شوند. این افراد ممکن است نیاز به حمایت و مشاوره در زمینههای مختلف داشته باشند تا مشکلات گذشتهشان را حل کنند. پس از حل مسائل اولیه، میتوانند به کوچینگ مراجعه کرده و از آن بهرهمند شوند.
به طور خلاصه، کوچینگ برای افرادی مناسب است که در حالت عمومی خوبی قرار دارند و میخواهند از امکانات و توانمندیهای خود بهترین استفاده را ببرند، در حالیکه افراد با مسائل روانی عمیقتر باید ابتدا به تقویت سایر جنبههای حمایتی مراجعه کنند.
جمع بندی
در نهایت، استفاده از کوچینگ به عنوان یک ابزار موثر برای توسعه مهارتها و دستیابی به اهداف، همواره نشان دهنده تفکری پویا و آگاهانه نسبت به مسائل موجود در محیط کسب و کار است.
به دلیل این مسائل، کوچینگ این امکان را فراهم میکند تا انگیزه فرد، عملکرد آن و همچنین سرعت رشدش در مسیر رسیدن به هدف افزایش چشمگیری داشته باشد. اگر شما نیز تجربهای در زمینه کوچینگ و داشتن کوچ داشتید با ما به اشتراک بگذارید و نظرات خود را ارائه دهید.