بسیاری از مردم از تفاوت مدیریت و رهبری به درستی آگاه نیستند. آیا بین این دو مفهوم تفاوت وجود دارد و در حقیقت اینها دو مقولهی جدای از هم با ویژگیهای مخصوص به خود هستند یا اینکه رهبری یک جنبه از مدیریت است و بنابراین نمیتواند از آن جدا شود؟
تفاوت مدیریت و رهبری
بسیاری از مردم از تفاوت مدیریت و رهبری به درستی آگاه نیستند. آیا بین این دو مفهوم تفاوت وجود دارد و در حقیقت اینها دو مقولهی جدای از هم با ویژگیهای مخصوص به خود هستند یا اینکه رهبری یک جنبه از مدیریت است و بنابراین نمیتواند از آن جدا شود؟
کلمات “رهبر” و “مدیر” از رایجترین واژهها در کسب و کار هستند و بسیاری از اوقات به جای یکدیگر استفاده میشوند، اما آیا تا کنون فکر کردهاید که این دو کلمه در واقع شامل چه مفاهیمی میباشند؟
برای رسیدن به پاسخ مناسب لازم است بدانیم مدیر و رهبر هر کدام چه وظایفی دارند و چه کارهایی را باید انجام دهند.
کار یک مدیر چیست؟
یک مدیر عضو یک سازمان است که مسئولیت اجرای چهار وظیفهی مهم مدیریت را دارد: برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل. اما آیا همهی مدیران، رهبر نیز هستند؟
اکثر مدیران تمایل دارند که رهبر هم باشند، اما این تنها در صورتی اتفاق میافتد که آنها مسئولیت های رهبری و مدیریت را به خوبی انجام دهند. این مسئولیتها شامل موارد زیر است:
- ارتباطات مناسب
- فراهم آوری محرکهای تشویقی و انگیزشی
- راهنمایی و هدایت
- ترغیب کارکنان به افزایش سطح بهرهوری
متاسفانه، تمام مدیران، رهبر نیستند. بعضی از مدیران از نظر دارا بودن خصوصیات رهبری در سطح پایینی قرار دارند و کارکنانی هم که دستورات مدیرانشان را اجرا میکنند، به این دلیل است که موظف به انجام این کار هستند نه اینکه لزوما تحت تاثیر رهبری مدیر باشند و مانند این باشد که از یک رهبر الهام گرفته باشند.
وظایف مدیریتی معمولا یک بخش رسمی از تعریف یک شغل است و زیردستان، اوامر مدیر را بنا بر نقش و عنوانی که برایشان تعیین شده دنبال میکنند. تمرکز اصلی مدیران غالبا بر دستیابی به اهداف و مقاصد سازمانی است. آنها معمولا به مسائل دیگر نمیپردازند. نکتهی دیگر این است که مدیران علاوه بر اینکه مسئول اقدامات خود هستند، برای اقدامات زیردستانشان نیز باید پاسخگو باشند. همچنین آنها مسئول استخدام، اخراج، ارتقای رتبه و پاداش به کارکنان زیردست خود هستند.
رهبران چه کاری انجام میدهند؟
باید توجه داشت که تفاوت اصلی بین مدیریت و رهبری این است که رهبران لزوما یک جایگاه مدیریتی را اشغال نمیکنند. به عبارت ساده، یک رهبر حتما لازم نیست شخصی باشد که دارای قدرت و اختیارات است؛ یک رهبر می تواند هر کسی باشد. بر خلاف مدیران، رهبران نه به خاطر جایگاه مدیریتی و قدرتشان بلکه به دلیل شخصیت، رفتار و اعتقاداتشان تبعیت میشوند.
رهبر شخصا در فعالیتها و پروژه ها سرمایه گذاری میکند و اشتیاق به کار زیادی در او دیده میشود. رهبران علاقهی زیادی به موفقیت پیروان خود دارند، فاکتوری که نتیجهاش خرسندی و رضایت در آن مجموعه است و این نتایج لزوما جزء اهداف سازمانی محسوب نمیشوند.
برای یک رهبر همیشه قدرتی ملموس و رسمی نسبت به پیروانش وجود ندارد. ممکن است قدرتی موقتی هم به رهبر اعطا شود؛ قدرتی مشروط که میتواند بر اساس تواناییاش در ایجاد انگیزه در پیروانش و میزان الهامبخشی به آنان در مسیر دستیابی به اهداف٬ ادامه پیدا کند یا از او گرفته شود.
از دیگر تفاوت مدیریت و رهبری، در انتخاب واژگان این است که یک مدیر «زیردست» دارد و یک رهبر «پیرو». «زیردستان» یک مدیر باید از دستورات او تبعیت و خواستههای او را اجرایی نمایند؛ حال آنکه «پیروان» یک رهبر در پیروی خود مختارند و تبعیتشان از روی اجبار و به ناچار نیست. این از آن جهت است که رهبران روی الهام بخشی و و اعتماد در میان کارکنان خود سرمایهگذاری میکنند؛ کارکنانی که مایل به پیروی رهبرشان هستند اما هر لحظه نیز ممکن است از تبعیت او سرباز زنند.
به طور کلی، رهبران افرادی هستند که وضع موجود را به چالش میکشند. یک رهبر باید دارای قدرت ادراک باشد و در مواقع لازم ایدههای زیرکانه و هوشمندانه ارائه دهد. به علاوه باید خلاق، زرنگ و چابک باشد و بتواند خود را با شرایط مختلف وفق دهد.برای سنجش میزان مهارت خود در مواجه با شرایط مختلف سازمانی تست هوش IQ را انجام دهید.
رهبری در سازمان
یک مدیر چه خصوصیاتی دارد؟
چهار خصوصیت مهمی که یک مدیر باید داشته باشد، عبارتند از:
- توانایی اجرایی کردن یک ایده و چشمانداز؛ مدیران ابتدا یک ایده را طرحریزی میکنند، سپس آن را به بخشهایی کوچکتر تبدیل کرده و بدین شکل نقشهی راهی ایجاد مینمایند به طوری که آن مجموعه و تیم بتواند به آسانی آن را فهمیده و عملیاتی کند.
- توانایی اداره کردن؛ مدیران، مسئول تلاش روزمرهی تیم کارکنان خود هستند. آنها باید منابع لازم برای انجام کار را دائما بررسی نموده و در طول اجرای طرح٬ هرگونه تغییر مورد نیاز را پیشبینی و به کارکنان ابلاغ نمایند.
- مدیریت فرآیند؛ مدیران دارای اختیارات و قدرت لازم برای ایجاد قوانین کار، فرآیندها، استانداردها و روش های عملیاتی هستند.
- متمرکز بر کار و مراقب مجموعهی کاری؛ مدیران به عنوان افرادی شناخته میشوند که به نیازهای افرادی که عهده دار وظیفه هستند توجه کرده و نسبت به برطرف کردن احتیاجاتشان اهمیت قائل میشوند.
-
یک رهبر چه خصوصیاتی دارد؟
پنج خصوصیت مهمی که یک رهبر باید دارا باشد، عبارتند از:
- ترسیم چشمانداز؛ یک رهبر میداند که تیم و مجموعهی آنها در چه موقعیتی قرار گرفته است و مقصدشان کجاست. او همچنین تلاش میکند که از مجموعهی تحت رهبری خود در ترسیم چشماندازهای گروه کمک گرفته و از ایدهها و نظراتشان در جهت رسیدن به اهداف مجموعه بهره ببرد.
- صداقت و درستی؛ پیروان و تبیعیتکنندگان از یک رهبر افرادی هستند که به توانایی رهبرشان اعتقاد داشته٬ در مسیری حرکت میکنند که رهبرشان ترسیم نموده است. از این رو٬ صداقت٬ درستی و راستی ویژگیهایی هستند که یک رهبر باید در کسب آنها اهتمام ورزد.
- الهامبخشی؛ رهبران معمولان افرادی الهمبخش هستند. آنها به افراد خود کمک میکنند تا نقش و اهمیت کار خود را در فضا و بستری بزرگتر درک کنند.
- مهارتهای ارتباطی؛ رهبران همواره تیم خود را در جریان آخرین اخبار و اتفاقاتی که در مجموعهشان رخ داده قرار میدهند؛ چه مشکلات حاضر و چه مشکلاتی که ممکن است در آینده اتفاق بیفتد. آنها همچنین افراد خود را از هر گونه مانعی که بر سر راهشان قرار دارد و ممکن است آنها را در دستیابی به اهدافشان دچار مشکل نماید باخبر میکنند. انجام تست هوش هیجانی EQ در شناخت خصوصیات رفتاری افراد سازمان به مدیران کمک می کند.
- توانایی به چالش کشیدن؛ رهبران کسانی هستند که وضع موجود را به چالش میکشند. آنها روش و سبک خود را در انجام کارها و حل مسائل دارند و معمولا دارای افکاری متفاوت و منحصر به فرد هستند.
سه تفاوت مهم مدیر و رهبر
کارآفرینی در مدیریت
یک رهبر میآفریند و نوآوری میکند در حالی که یک مدیر سازماندهی مینماید؛ رهبر همواره به دنبال ایدهها و نظرات نو برای کارآفرینی سازمان است و برای رفتن به مرحلهی پیش رو و حصول نتایج بهتر در صدد اعمال تغییرات برمیآید. او دائما در پی اتخاذ تصمیمات و استراتژیهای مناسب است. یک رهبر دارای دانشی فراوان از تمامی روندهای فعلی، پیشرفت ها و مهارت ها است. در مقابل، مدیر کسی است که عموما به دنبال حفظ و تداوم آن چیزی است که از قبل شروع شده و در حال انجام است. یک مدیر کسی است که باید دائما نگاهش به درآمد و سود سازمان و مجموعهاش باشد و در عین حال شرایط کار و کارکنان را کنترل کند تا از هر گونه هرج و مرج و آشفتگی جلوگیری نماید.
الهام بخش و همدلی کردن
مدیر بر کنترل و نظات متکی است حال آن که رهبر کارش الهام بخشی و تزریق اعتماد است؛ رهبران٬ کارکنانشان را ترغیب میکنند تا بهترین باشند و در کارشان بیشترین تلاش و کوشش و مسئولیت پذیری را داشته باشند. اما مدیران محصور در تعریف شغلی خود هستند٬ فاکتوری که باعث ایجاد کنترل بر کارکنان است و البته به آنها کمک میکند تا داشتههایشان را برای حصول بهترین نتیجه به کار گیرند. از این رو٬ لازم است مدیران٬ زیردستان خود را به خوبی درک کنند و بفهمند تا کار خود را به طور موثری انجام دهند.
سوالات یک رهبر بیشتر با «چه» و «چرا» آغاز میشوند در حالی که این سوالات برای مدیر اغلب با «چگونه» و «کجا» مطرح میگردند؛ در مسئلهی اجرای عدالت توسط یک رهبر با توجه به نقشی که او در مجموعه دارد٬ ممکن است افرادی مشکلاتی را در آن مجموعه ایجاد کنند و یا خواستار اصلاح و یا حتی تغییر کامل یک تصمیم و طرح شوند. چیزی که ممکن است با منافع تیم در تضاد باشد و یا آنها را به طور کامل تامین نکند. از این رو رهبر باید یک داور بسیار خوب با قضاوتهایی صحیح و مناسب شرایط باشد.
اگر یک شرکت شرایط سخت و مشکلاتی را تجربه میکند، رهبر آن کسی خواهد بود که میایستد و میپرسد: «چه چیزی از این تجربهی سخت آموختیم؟»
اما برای مدیران، ارزیابی و تحلیل شکستها ضرورتی ندارد. تعریف شغلی آنها بر سوالات «چطور» و «چه وقت» تاکید مینماید، چیزی که معمولا به آنها کمک میکند تا مطمئن شوند پروژه به نحو مطلوبی پیش میرود. آنها تمایل دارند وضع موجود را همانطوری که هست حفظ کنند و تغییری در آن ایجاد ننمایند.