این کتاب نوشته ویلیام اچ. مک ریون ژنرال مطرح آمریکایی است که در آن ۱۰ درس مهم زندگی را که او در طول تمریناتی که در نیروی دریایی داشته فرا گرفته، به مخاطب آموزش می دهد. منتقدین بزرگ حوزه موفقیت معتقدند او در این کتاب مجموعه بزرگی از توصیه های کاربردی را در قالب نکات ریز به خواننده آموزش می دهد که می توانند زندگی او را دگرگون کنند.
همان طور که گفته شد این کتاب ۱۰ فصل دارد که نویسنده در هر کدام از این فصل ها با آموزش مهارت های فردی ییکی از اصول تربیتی و رفتاری یگان های ویژه نیروی دریایی را به مخاطب آموزش می دهد. آنچه مخاطب طی این کتاب دریافت می کند، می تواند در زندگی روزمره اش باعث بهبود بسیار شده و در مرور زمان دنیای او را متحول کند. نویسنده در این کتاب نکات ریز و ساده ای را به عنوان رمز موفقیت به شما آموزش می دهد که شما تا کنون به آنها توجه نداشته اید و نمی دانستید آشنایی و به کار بستن آنها می تواند چه تاثیر بسزایی در زندگی شما داشته باشد.
بر همه ما واضح است که زندگی سخت است و گاهی هم طاقت فرسا می شود. اما آنچه مک ریون در این کتاب به مخاطب می گوید این است که گاهی با انجام کارهای ساده از جمله مهارت های افزایش هوش هیجانی می توان به نتیجه ای دست یافت که تاثیر شگرفی بر زندگی افراد می گذارد. منظور نویسنده از انتخاب این نام برای این کتاب این است که گاهی یک کار ساده مانند مرتب کردن رختخواب می تواند به عنوان یک نیروی انگیزه دهنده تفکر مثبت برای داشتن روزی فوق العاده به شما انرژی بدهد. از همین کار کوچک شروع کنید و گام در مسیر متحول کردن زندگی خودتان بگذارید.
گزیده ای از کتاب تختخوابت را مرتب کن
لب بُرجک سی و سه فوتی ایستاده بودم. طناب نایلونی ضخیم را گرفتم. یک سر طناب به برجک وصل بود و سر دیگر آن صد فوت آن طرفتر روی زمین به یک میله وصل شده بود. نصف میدان موانع را گذارنده بودم و داشتم رکورد میزدم. در حالی که پاهایم بر بالای مسیر تاب میخورد، طناب را محکم چسبیده بودم، به آرامی از روی سکو پایین آمدم. بدنم زیر طناب آویزان بود و با حرکتی کِرم مانند و آرام راهم را دامه دادم تا به انتهای مسیر رسیدم.
وقتی به پایان رسیدم، طناب را رها کردم، روی ماسههای نرم افتادم و به سمت مانع بعدی دویدم. حالا بقیه کارآموزان کلاس با فریاد تشویقم میکردند، اما صدای مربی را بیشتر میشنیدم که داشت زمان را یادآوری میکرد. روی طناب نجات زمان زیادی را از دست داده بودم. تکنیکی که برای پایین آمدن به کار بردم بیش از حد کُند بود، ولی نمیتوانستم با سَر، از طناب به سمت پایین سُر بخورم. اگر با سَر و با سبک کماندویی پایین میآمدم، سرعتم خیلی بیشتر میشد، ولی ریسک زیادی به همراه داشت. در این حالت وقتی روی طناب هستید، نسبت به زمانی که از آن آویزانید، ثبات کمتری دارید و سختتر میتوانید خودتان را بالای طناب نگه دارید و اگر بیفتید و به خودتان آسیب بزنید، از کلاس اخراج میشوید.
من با زمان خیلی بالا و ناامید کننده از خط پایان رد شدم. وقتی خم شده بودم و نفس نفس میزدم، یکی از کهنه سربازان جنگ ویتنام با موهای جوگندمی، پوتینهای واکس زده و یونیفورم سبز رنگ، کنارم ایستاد و با لحنی کاملاً تحقیرآمیز گفت: «کِی میخوای یاد بگیری آقای مک؟ تا وقتی ریسک نکنی، هر بار این میدان موانع، شکستت میده».
درباره نویسنده:
ویلیام اچ. مک ریون یک بازنشسته نیروی دریایی ارتش آمریکا و متولد ۱۹۵۵ است. او پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه در سال ۱۹۷۷ وارد ارتش شد. او دوران سختی را در نیروهای نظامی سپری نمود و توانست تجربیات بی نظیری کسب کند که زندگی او را به طرز عجیبی تحت تاثیر قرار داد. به همین دلیل او پس از بازنشستگی تصمیم گرفت تا آنچه در طول این سالها آموخته و هر آنچه زندگی اش را متحول نموده در قالب یک کتاب برای عموم عرضه کند تا همگان بتوانند از تجربیاتش در راستای ایجاد تحولات بنیادین در زندگی خودشان استفاده کنند.