مردی به نام اوه، اولین و همچنین مشهورترین کتابِ نوشته شده توسط نویسندهی سوئدی، فردریک بکمن است. این کتاب اولین بار در سال ۲۰۱۲ به زبان سوئدی چاپ شده و از آن زمان بیش از ۲.۸ میلیون نسخه ترجمه شده به ۲۵ زبان دنیا از آن به فروش رفته است.
معرفی کتاب مردی به نام اوه
کتاب مردی به نام اوه داستان زیبای است درمورد تغییر و تحول. درمورد تاثیری که اتفاق های مختلف زندگی بر انسان میگذارد و او را تبدیل به فردی میکند که پیش از آن نبوده. داستانی درمورد عشق، امید، و ارزش های انسانی.
اُوه یک پیرمرد خرفت و بداخلاق است که دچار تله زندگی گرفتار و خود تحول نیافته شده و دلیلی برای زندگی کردن نمیبیند. پس از مرگ همسر عزیزش سونیا، او به شدت احساس تنهایی میکند و قصد دارد جانِ خود را بگیرد. اُوه قصد دارد روزهای باقی ماندهی زندگیش را طبق برنامهی سفت و سختی که همیشه داشته، زندگی کند و اجازه ندهد چیزی یا کسی در این برنامه خللی ایجاد کند.
تا وقتی که همسایه های جدیدی به شهر می آیند و نظمِ زندگی او را برهم میریزند.
پروانه، مهاجر ایرانیِ بارداری است که به همراه همسر آمریکایی و دو دخترش به خانهی کنار خانهی اُوه اسباب کشی میکند و با وجود بداخلاقی ها و برخلاف میل باطنیِ او، زندگیاش را دچار تحول میکنند.
بکمن شخصیت اُوه را به آرامی شکل میدهد. شما بعنوان خواننده در ابتدا با فرد بدخلق و دارای هوش هیجانی EQ پایین آشنا میشوید که با کوچکترین تغییری در برنامهی روزانهاش به شدت عصبانی میشود، و با خواندنِ هر فصل به شناختِ شخصیت واقعیِ او، شخصیتی که در ابتدا قابل دیدن نبود، نزدیکتر میشوید.
این کتاب سرشار از طنزی دوست داشتنی است. مکالمات اُوه با دوست و رقیب چندین و چند سالهاش، عصبانیتاش از دستِ گربهای که هرچقدر هم با او بدرفتاری میکند او را رها نمیکند، و حرص خوردنِ او از همسایههای جدیدی که با جدیت قصدِ آشنایی و دوست بودن با او را دارند، کتاب را تبدیل به تجربهای بسیار سرگرم کننده میکند.
اما بهترین بخشِ این کتاب، و بخشی که قدرتِ قلم بکمن را نشان میدهد، بخشی است که احساسات اُوه و سونیا را با جملاتی ساده که به راحتی قابل درک هستند، به خواننده نشان میدهد.
“مردی به نام اوه” داستانیست که باعث میشود زندگی و اطرافیانمان را با محبت و درکِ بیشتری ببینیم، و به نظر می آید هدف بکمن هم از نوشتن این کتاب همین است.
جملاتی از کتاب
“مردم میگفتند اُوه زندگی را بطور سیاه و سفید میبیند. اما سونیا رنگِ زندگیِ او بود. تمامِ رنگِ زندگیش بود.”
“ما همیشه فکر میکنیم که وقت کافی برای وقت گذراندن با دیگران داریم. که وقتِ کافی برای گفتنِ حرف هایمان به آنها داریم. و بعد اتفاقی می افتد و ما میمانیم و عباراتی مثل “ای کاش”. ”
“هیچوقت به کسی که چیزی در زندگیش ندارد که بطور دیوانهواری دوستش داشته باشد، اعتماد نکن.”
“همهی آدم ها قبل از رخ دادنِ حادثه هزاران آرزو دارند، و بعد از آن، فقط یک آرزو.”
درباره فردریک بکمن
نویسنده، وبلاگ نویس و مقاله نویس در سال ۱۹۸۱ در سوئد متولد شد. او نویسندهی جوانی است که دنیا را با کتاب های خود شگفتزده کرده و به سرعت تبدیل به یکی از نویسنده های مورد علاقهی بسیاری در نقاط مختلف دنیا شده است.
فردریک بکمن نویسندگی را در نوجوانی و جوانی با نوشتن مقاله هایی در روزنامهی سوئدی Helsingsborgs Dagblad شروع کرد و وبلاگش را در سال ۲۰۰۹ ساخت. در واقع بخش هایی از اولین کتابش، “مردی به نام اُوه” را ابتدا در این وبلاگ نوشت.
با اینکه مدتی طول کشید تا انتشاراتی پیدا شود که راضی به چاپ این کتاب شوند، “مردی به نام اُوه” پس از چاپ به سرعت به شهرت جهانی رسید، طوری که از زمان چاپش تا الان ۲.۸ میلیون نسخه به بیش از ۳۰ زبان دنیا به فروش رفته و در سال ۲۰۱۵ فیلم آن ساخته شد. مطالعه بیشتر …